اخراج موریسکوها، فرمان بیرون راندن موریسکوها از خاک اسپانیا بود که در تاریخ ۹ آوریل ۱۶۰۹ میلادی به دستور فیلیپ سوم اجراء شد. آنان از زمانسقوط آندلس در سال ۱۴۹۲ میلادی به دست فردیناند دوم تا اخراج کامل در تاریخ ۹ آوریل ۱۶۰۹ به دستور فیلیپ سوم، مشکلات و محدودیتهای بسیاری را از سوی فرمانروایان کاتولیک متحمل شدند.
پس از سقوط آخرین قلمرو مسلمانان در اسپانیا یعنی امارت غرناطه، یکدستسازی چهره مذهبی اسپانیا، به آرمان حاکمان مسیحی آنجا تبدیل شد. اگرچه مسیحیان، پس از سقوط آندلس، به مردم مسلمان ساکن در اسپانیا قول دادند که بدانها اجازهٔ برگزاریِ مناسکِ دینیشان را خواهند داد، ولی دیری نپایید که فشارهای مسیحیانِ متعصب برای گرواندن مسلمانان به مسیحیت، آغاز شد. در اثر این فشارها، بسیاری از مسلمانان اسپانیا، به آئین مسیحیت گرویدند. ولی اکثراً بر عربی سخن گفتن و انجام رسومِ عربی خود پافشاری میکردند.
بسیاری از آنها در خفا، همچنان به انجام مناسک اسلامی مبادرت میورزیدند. علاقهٔ موریسکها به دشمنانِ مسلمانِ اسپانیا، باعث ایجاد تصویری تهدیدآمیز از آنان در ذهن شاهان اسپانیا شد.
بر این اساس، ترکیبی از تبعیض علیه مسلمانان، ظن کمک موریسکها به دشمنان اسپانیا مخصوصاً امپراتوری عثمانی و دیگر فشارهای مذهبی– فرهنگی، از قبیل ممنوعیتِ زبانِ عربی، مراسماتِ مذهبیِ اسلامی و پوشیدنِ اجباریِ لباسهایِ اروپایی، باعث بروز شورشهایی به دست مسلمانان شد. فیلیپ دوم این شورشها را با تمام توان سرکوب کرد و موریسکها را در سرتاسر اسپانیا پراکند. اما چندی بعد افزایش فشارها برای اخراج، بدبینی، طمعِ تَمَلُکِ اموال موریسکها، جبران شکست سنگین اسپانیا از شورشیان پروتستان هلندی و بازسازی چهرهٔ حاکمیتی کاتولیک و مقدر نزد مردم داخلی، باعث صدور فرمان اخراج موریسکها به شمال آفریقا در آوریل ۱۶۰۹ شد. بدیهیست بسیاری از موریسکها در میانهٔ راه تبعید به شمال آفریقا، به دلیل گرسنگی و درگیریها جان خود را از دست دادند.
بدیهی است این واقعیت را نمی توان نادیده انگاشت که در طول عمر امپراطوری اشکانی که از دویست و پنجاه سال پیش از میلاد مسیح (سال تاسیس دولت پارتیان در شمال خاوری ایران) تا سال ۲۲۴ پس از میلاد مسیح (سال شکل گیری دولت ساسانی به وسیله اردشیر بابکان در مرکز و جنوب غرب ایران)، یعنی اندکی کمتر از پنج سده و دقیقاً چهار صد و هفتاد و چهار تا چهار صد و هفتاد و شش سال، اشکانیان عمدتاً با قدرت و سیاست، درایت و صلابت ایران زمین را با وسعت کم نظیرش حفظ کرده و بر آن فرمانروایی کردند و با جسارت و سیاستی مطمئن و موفق بیگانگان یعنی سلوکیان یونانی را از این سرزمین بیرون راندند. بینانگذاران سلسله اشکانی و فرمانروایان آن سلسله هم خود دارای روحیه ناسیونالیستی بودند و به ایرانی بودن خویش و ملّیت ایرانی- آریایی افتخار می کردند و هم از روحیه ایران پرستی و ملّی ایرانیان جهت بیرون راندن بیگانگان و ایران و فرمانروایی بر آن را برای ایرانیان حفظ کردن، بهره گرفتند.